ماه كنعاني برون آ از نقاب
تا شود در ملك هستي انقلاب
اي سراپا ناز مستوري چرا؟
چون وصالت هست اين دوري چرا؟
آسماني مرد! اي نور نبي (ص)
ذوالفقار حيدري شور علي (ع)
اي ولي از عاشقان دوري مكن
شوعيان وصل مستوري مكن
در زمان غيبتت اي مهربان
نالهها چون شعله شد بر آسمان
مسجد و محراب آتش ميزنند
اين منافقهاي دون بسكه بدند
بد به ماند بد به عالم ميكنند
جشن را اندوه و ماتم ميكنند
چند تايي نخبه نادان هنوز
يار شب گرديدهاند و خصم روز
روز يعني نايبت سيدعلي
اين چراغ راه دين نور نبي (ص)
با نگاه كينه او را ديدهاند
از امام و از شما رنجيدهاند
يا بريدند از شهيد و انقلاب
يا كه دشمن كشته با گلهاي ناب
آفتاب معرفت مهدي بود
جملگي باشد نود او هست صد
«صد چو پيش آيد نود هم پيش ماست»
منتظر بر تو دل درويش ماست
از مريدانت نظر هرگز مگير
ما مريديم و شما هستيد پير
پير راهيد اي امام مهربان
زين سخن داند همه كون و مكان
عدهاي خصمند با ايران ما
يار دشمن كشته خصم جان ما
رفته با بيگانه ساغر ميزنند
نيشها بر ما و رهبر ميزنند
رهبر اما مهرباني ميكند
نام خود را جاوداني ميكند
اي امام اي آسمان پيماي ما
اي سبب بر شوق و هم غوغاي ما
جلوه كن آمد زمان جلوه است
شد زمان امتحان و جلوه است
امتحان كن تا منافق گم شود
امتحان كن تا بيني خوب و بد
ما ولايت را مددكار آمديم
ما عاشق اوييم آيا ما بديم؟
نايبت سيدعلي را عاشقيم
دشمن خصم و ولي را عاشقيم
از ولايت تا تو راهي روشن است
هركسي غير از ولي اهريمن است
اين فقيهان جان فشاني ميكنند
با خلايق مهرباني ميكنند
جمله با وحدت به دنبال ولي
رهسپارند با سيدعلي
هست رهبر را به سر عشق شما
اي امام حق عزيز آشنا
يوسف زهرا خريدار توايم
همچنان حلاج بر دار توايم
هركجا هستي دعايت ميكنيم
جان نثار ردپايت ميكنيم 
:: بازدید از این مطلب : 316
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13